بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

سراسیمه دیدمت

سراسیمه ات دیدم

مبهوت و گنگ

و دوان دوان

در کوچه ی تنهایی

 مرا ندیدی

ای کاش در این دویدن

نگاهی به پشت سرت می انداختی

و مرا می دیدی

که هر لحظه از تو

دور و دورتر می شوم.

صدایت نزدم

ترسیدم همه ی این ها خواب باشد

و بیدار شوم.

بی تو.


شعر را با صدای خودم در اینجا بشنوید. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد