بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

به کجا ........ ؟



در کوچه، تقریبن در حال دویدن  بود. نگهش داشتم و پرسیدم:

- به کجا چنین شتابان؟

- دارم می‌رم نون بخرم. ببین! نجنبم تموم می‌شه و ناهار بی نون می‌مونیم.

این هم یعنی مزاحمم نشو.

- باید حدس می‌زدم که قضیه شکمیه. چرا که تو مرد دویدن نیستی.

طنزم را جدی‌تر از آن‌چه که فکر می‌کردم گرفت. نگاهش را از نگاهم دزدید و بی گفتن کلمه‌ای از هم جدا شدیم. ولی دیگر نمی‌دوید. نمی‌دانم آن روز ناهارشان بی نان گذشت یا  نه؟


ساعت 4:18

ساعت درست 4:18 صبح بود.

پیرمرد روی سینه ی پسرش نشست.

همچنان خیره به تلویزیون. بعد دید که جایش راحت نیست. بلند شد و آن طرف تر، روی تشکچه ای که پشتش یک رختخواب پیچ بود نشست و قشنگ و راحت به آن تکیه داد.

تلویزیون را دیده و ندیده صدایم کرد و در گوشم چیزی گفت. پاسخش را درگوشی دادم و تا دلتان بخواهد خندیدیم.

ولی ..............  بی صدا.

بنویس


همیشه می توانی دلتنگ ِ :

نگاه ها، صدا، گریه ها، خنده ها و هر آن چه که از کسی به یاد داری بشوی. ولی ......

- ولی چی؟

- هیچی. داشتیم چی می گفتیم؟ بنویس. *

---

* سطر آخر از شهر غصه ی ِ بیژن مفید.

بهانه ای برای نوروز نود و چهار خورشیدی




درختی در خیابان شهریار یوسف آباد

اسفندماه یک هزار و سیصد و نود و سه خورشیدی

هشتم مارس 2015


هشتم مارس را به همه ی این فامیل ها و دوستان و آشنایان حقیقی و مجازی

و نیز زنانی که تصویری از ایشان ندارم،

تبریک می گویم.


بانو، در قطعه شعری با نام سفرنامه، سروده ی محمدرضا عبدلملکی را بشنوید.


رم


مگر می شود چیزی نوشت؟

خواند؟

گفت؟

شنید؟

وقتی همه ی راه ها به هیچ جا ختم نمی شوند؟

حتا، رم؟


محسن مهدی بهشت

کوچه های دلم - نامه های خیس

 

کوچه های دلم - نامه های خیس

نوشته ی زری مشفق


همراه با سی دی دکلمه منتخبی از کتاب

با صدای محسن مهدی بهشت


***

انتشارات راز

مرکز توزیع و فروش: 02188519313


پندار

pendar.com



به یکی از قطعات گوش کنید


هزیان ِ ؟


دیگر جاده ها هم

با تو

ادامه ندارند.

چقدر دوری؟؟!!


دیگر حتا خاطره ها هم

یاری ام نمی دهند.

تصویری گنگی تو

که هر روز و هر روز

بیشتر محو می شوی .....


محسن مهدی بهشت

آلبوم




تصویر روی آلبوم عکسی است که هزار سال است آن را دارم. هزار سال پیش در دوران سربازی و در شیراز، احتمالن  در خیابان زند، آن را خریدم. عکس های دوران سربازی را دارد. و .... اصلن این ها ربطی به یادداشت ندارد.

روزی یاری از یاران دبستانی بعد از ورق زدن آلبوم و تمام شدنش و  رسیدن به این عکس، چیزی پرسید:
هیش به این فک کردی که یه روزی عکس بر می گشت و این زنو می دیدی؟ از روبرو؟

مسیری در آن زمستان سرد طولانی

می گفت:  منزلمون همین نزدیکیای چار را پهلویه. پشت تئاتر شهر. محل کارمم میدون فردوسی. هر صبح این مسیرو توو یه دییقه طی می کنم.

- یه دییقه؟

- خب آره.

- با چی؟

- با نخوچی. خب با پا.

همین. بعدن می گویند شنونده باید عاقل باشد.

- شرط می بندی نتونی؟

  ادامه مطلب ...

شانزده آذر نود وسه خورشیدی


مصطفا بزرگ نیا، احمد قندچی، مهدی شریعت رضوی



برای اولین بار در تاریخ مبارزات سیاسی دانشجویان میهنمان، از ابتدا تا کنون،  امروز مراسم یادبود شانزدهم آذر سی و دو خورشیدی، بدون هیچ نیروی سرکوبی در دانشگاه تهران برگزار شد.

انجمن اسلامی با مراسم خودش و سخنرانی علی مطهری و دکتر معین و سید محمد جان خاتمی با تصویر.

و بسیج دانشجویی با جلیلی و قالیباف.

جا دارد که بگوییم: دست مریزاد شیخ حسن.


پ.ن. :

بنا به روایتی این تصویر ویرایش شده است. چرا که بزرگ نیا با آن دو دیگر دوست نبوده که این عکس را به یادگار گرفته باشند.

تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را ؟



عزل را با صدای خودم در نماشا ببینید و بشنوید:

نماشا

هم راه صدای جادویی نصرت فاتح علی خان، با تنظیم پیتر گابریل


و در پیوند زیر فقط بشنوید:

تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را ؟


ادامه مطلب ...